وكيل در مشهد

اگرچه ایده های اصلی حقوق طبیعی از زمان امپراتوری روم بخشی از اندیشه مسیحی بود ، اما پایه و اساس قانون طبیعی به عنوان یک سیستم سازگار توسط سنت توماس آکوئیناس پایه گذاری شد ، زیرا او ایده های پیشینیان خود را سنتز کرد و آنها را در "Lex Naturalis" خود متراکم کرد. "(چراغ" قانون طبیعی "). به طور خلاصه ، سنت توماس استدلال می کند که چون انسانها عقل دارند ، و چون عقل جرقه ای از الهی است (تصویر خدا را ببینید) ، تمام زندگی انسانها مقدس و دارای ارزش بی پایان در مقایسه با هر شیء ایجاد شده است ، به این معنی که همه انسانها اساساً برابر و دارای مجموعه ای اساسی از حقوق است که هیچ انسانی نمی تواند آن را حذف کند.

نظریه های حقوق طبیعی مدرن در عصر روشنگری شکل گرفت و از الهام از حقوق روم ، فلسفه مکتبی مسیحی و مفاهیم معاصر مانند نظریه قرارداد اجتماعی استفاده کرد. از آن برای به چالش کشیدن نظریه حق الهی پادشاهان استفاده شد و به عنوان توجیهی جایگزین برای ایجاد یک قرارداد اجتماعی ، قوانین مثبت و دولت - و در نتیجه حقوق قانونی - در قالب جمهوری خواهی کلاسیک تبدیل شد. در دهه های اولیه قرن 21 ، مفهوم حقوق طبیعی با مفهوم حقوق طبیعی ارتباط تنگاتنگی دارد. در واقع ، بسیاری از فیلسوفان ، حقوقدانان و محققان از حقوق طبیعی مترادف با حقوق طبیعی (لاتین: ius naturale) یا عدالت طبیعی استفاده می کنند، هر چند دیگران بین قانون طبیعی و حق طبیعی تمایز قائل می شوند.

به دلیل تقاطع بین حقوق طبیعی و حقوق طبیعی ، حقوق طبیعی به عنوان جزء اصلی در اعلامیه استقلال (1776) ایالات متحده ، اعلامیه حقوق بشر و شهروند (1789) از سوی ادعا شده یا نسبت داده شده است. فرانسه ، اعلامیه جهانی حقوق بشر (1948) سازمان ملل متحد ، و همچنین کنوانسیون اروپایی حقوق بشر (1953) شورای اروپا.